عزیزم امروز شش ماهت تموم شد و باز واکسن :( شب نخوابی، استامینوفن، تب سنج، مرکز بهداشت خدای من تنم میلرزه وقتی به روز واکسنت نزدیک میشیم. شب قبلش از استرس نخوابیدم و تا چشمم میرفت روی هم کابوس میدیدم . منتظر شدم بیدار بشی ولی خوابت سنگین بود. پدر هم که ساعت ١ شب رسیده بود و طفلی خسته بود ازبس بالای تخت تو رژه رفتم بیدار شد و منتطر موند تا بیدار بشی. ساعت ٨ بیدار شدی و رفتیم بهداشت و توی دو تا رونت واکسن زدن ولی خدا رو شکر تا پدر بغلت کرد اروم شدی و حتی پاهات درد نمیکرد ولی متاسفانه بخاطر تحریم قطره فلج اطفال رو نداشتن برگشتیم خونه و پدر هم رفت بیرون. من چند جایی تلفن زدم تا یک بهداشت رو پیدا کردم که هنوز قطره فلج اطفال داشتن...