عشق مامانی و بابایی من و بابایی تصمیم گرفتیم به این دنیا دعوتت کنیم تا بیای و به زندگی قشنگمون رنگ و بویی تازه بدی، تا بشی ثمره عشقمون. من و بابایی 4 سال پیش با هم ازدواج کردیم. توی مرداد ماه که چهارمین جشن سالگرد ازدواجمون بود اماده شدیم واسه ورود تو به زندگیمون, از همون روزهای اول من توی دلم حست کردم و همش به بابایی میگفتم که خدا به ما نی نی داده ولی بابا همش میخندید و میگفت که نه اشتباه میکنی. خلاصه یک روز که به بابا جون گفتم من میرم بی بی چک می خرم و وقتی بابا سر تمرین بود من رفتم داروخانه و بی بی چک خریدم و دیدم که + شد باورم نمیشد با یک بار اقدام بعد 4 سال خدای مهربون به ما هدیه به ...