مانلیمانلی، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

مانلی

یه روز خیلی قشنگ

1391/5/30 16:36
نویسنده : مامان زری
131 بازدید
اشتراک گذاری

عشق مامانی و بابایی


من و بابایی تصمیم گرفتیم به این دنیا دعوتت کنیم تا بیای و به زندگی قشنگمون رنگ و بویی تازه بدی، تا

بشی ثمره عشقمون. من و بابایی 4 سال پیش با هم ازدواج کردیم.

توی مرداد ماه که چهارمین جشن سالگرد ازدواجمون بود اماده شدیم واسه ورود تو به زندگیمون, از همون 

روزهای اول من توی دلم حست کردم و همش به بابایی میگفتم که خدا به ما نی نی داده ولی بابا همش

میخندید و میگفت که نه اشتباه میکنی.

خلاصه یک روز که به بابا جون گفتم من میرم بی بی چک می خرم و وقتی بابا سر تمرین بود من رفتم

داروخانهو بی بی چک خریدم و دیدم که + شد باورم نمیشد با یک بار اقدام بعد 4 سال خدای مهربون

به ما هدیه به  این بزرگی داده اون موقع فهمیدم که خدا چقدر ما رو دوست داشته, و فهمیدم که تو

چقدر واسه امدن به این دنیا عجله داشتی, به بابا زنگ زدم و با اینکه هیچ وقت سر تمرین جواب تلفن 

نمیداد ولی اینبار جواب داد گفتم بیا خونه جواب بی بی چک + شده.

بابا که اومد من از خوشحالی گریه میکردم و بی بی چک رو نشونش دادم باورش نمیشد میگفت حتمآ 

اشتباه شده یک بار دیگه انجام بده با دقت.

بار دوم و در حضور بابایی باز + در اومد بابا از خوشحالی نمی دونست چیکار میکنه,اخه بابا خیلی بچه 

میخواست همون شب من رو به بهترین رستوران تبریز دعوت کرد و برای اومدنت جشن گرفتیم.

 

 

 

 

 

 



پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مانلی می باشد